نفسم سنگین است
کلبه باران

 kwy6ypd2n9zb2cl04o.jpg

 

امشب هم نیامد ُ بازهم مرا تنها گذاشت ُ هر روز دورترو دورتر ...........

دنیا خاموش و انگار هیچ صدایی جز صدای نفس های خودم نیست......

و من به تو فکر می کنم .....و آهسته آه می کشم.....

و تو نمیدانم کجا داری سوختنم را حس می کنی......

گاهی به تو فکر میکنم که وقتی بودی.....

 

 

گاهی تو می شوی لبخند ناخوانده روی لب هایم ....

وقتی که غرق در خاطرات روز های خوب مان  می شوم.....

وقتی که غرق در چشم های صادقانه ات می شوم....

 

 

گاهی تو اشک می شوی روی گونه هایم.....

وقتی که به این شب ها فکر میکنم  که نیستی......

وقتی که به میعادگاه مان میروم  و جای خالی ات....

وقتی که یک راه بن بست می بینم در مقابلم.....

حالا تو کجای این فاصله ها ایستاده ای

 

 

راه تاریک ُ جاده تاریک ُ خونه ابری کم سو ُ هوا تاریک .....

و من نه شانه هایم دیگر صبوری می کنند و نه چشم هایم.....

هوا تاریک است و من غرق در یک بغض شکسته.....

غرق در یک دریای شور و خسته..........

هوا تاریک است انگار چشم هایم بسته.....

 

 

تو کجایی..... دلم دیگر به هیچ قول و قراری راضی نمی شود.....

کجایی دلم دارد ذره ذره آب می شود......

کجایی ......

نفسم سنگین می زند....

ولی کو نیستی ُ بدون دلیل ......

ببین نفسم چه سنگین می زند......

هوا تاریک است چقدر اتفاق تلخ روی قلبم نشسته........


و داری مرا مرور می کنی........


وقتی که آرام پلک روی هم می گذارم با صدای قدم های نفس هایت......


گاهی به تو فکر می کنم که امشب نیستی.............




نوشته شده در 25 / 4برچسب:,ساعت توسط ابری| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت